همایش بزگ جشن ستارگان !
پنجشنبه بود ... پنجشنبه صبح ... قرار بود با بقیه ی بچه ها از مدرسه بریم ... ( خیلی خوب بود ... چون من یه ماهی میشد که زهره « خ » و زهرا رو ندیده بودم ... دلم براشون تنگیده بود )
من و الهه و نگار و سمیرا ! ساعت هشت با هم قرار داشتیم ... البته من با الهه قرار داشتم و نگار با سمیرا ... که بعدش رسیدیم به همدیگه ...
طبق معمول شب قبلش خیلی دیر خوابیده بودم ... صبحش با بد بختی بیدار شدم ! اما خودمو رسوندم ...
خانوم رحیمی هم که گیر داده بود اساسی ... کدوم اسکولی تو اون مراسم حواسش به مقنعه ی ما هست که تو به ما گیر داده بودی ؟! اما از اونجایی که من هم حرف گوش کن .... !!!!
خلاصه راه افتادیم که بریم سالن ارشاد ... من اولین بار بود که اونجا می رفتم ... عجب چیز بیستی ساخته ن ... خوشمان آمد !سالن خیلی خوشگلی بود ...
وارد شدیم دیدیم اولین مدرسه ی دخترونه ایم که رسیدیم اونجا ... چند تا از پسرا هم بودن ... یه وارسی کلی کردیم دیدیم نه بدک نیست !
بعد از اینکه تونستیم با مریم ( خ ) عشق الهه کنار بیایم سر اینکه چه جوری تو اون ردیف پنج نفری بشینیم
یه نیگای کامل تر انداختیم ... ( این دختره چه گیری داده بودا ؟! اومده بود نشسته بود وسط من و الهه ...
جفتمون هم که کشته مرده ش !!!
چندش ! ) خدا پدر و مادر ملاحت ( م )
رو نیگه داره براش که ما رو از شر این عتیقه خلاص کرد ... ولی یه عتیقه ی دیگه اومد ور دلمون نشست ! ( مدیر توحید
)
( البته شبنم ( ص ) که پشت سرمون بود به اندازه ی کافی مخمونو پیاده کردا ...
این دختر عجب فکی داره ... یه بند ور می زد ... اونم نه با صدای آروم ... داد می زد ...
به قول الهه از بس سر کلاس حرف نزدن آروم و زیر لبی حرف زدن بلد نیستن !
)
این سومین سالی بود که جشن ستارگان برپا می شد ... برای تقدیر از 100 نفر برتر کنکور 85 تو شهرستان رودسر ...
وقتی چشمم به اون تریبون ندیده های روی سن و اون پرده ی چروکولو ( که فکر کنم سه ساله از همین پرده استفاده می کنن
) افتاد ... کلی خوشحال شدم که یه پست برا وبلاگم جور شده ...
اصلا به خاطر این اومده بودم که یه پست توپ بنویسم ...
مراسم های اینچنینی معمولا پرن از سوتی ... اونم مال آموزش و پرورش باشه ...
فکر کنم اون روز روسای تمام اداره ها جز بانک ها اونجا بودن ... فرماندار ... فرمانده ی سپاه ... رئیس شورای شهر ( دائی ... ) .... نماینده ی رودسر تو مجلس .... رئیس آموزش و پرورش ... رئیس سازمان دانش آموزی کشور ... ( یادم نیست شهردار هم بود یا نه ؟ ) ... یکی از اعضای شورای جدید رودسر .... مدیرای تمام دبیرستان ها و مراکز پیش دانشگاهی ... و خیلیای دیگه که الآن یادم نیست یا نمی شناختمشون ! به هر حال نصف سالن رو مسئولین عزیز ( ؟! ) پر کرده بودن ...
کم کم بچه های بقیه ی مدارس هم اومدن ... به حدی شلوغ بود که یه سری مجبور شدن سر پا بایستن !
خلاصه مراسم شروع شد ... خدا خدا می کردم بابک توپلف مجری نباشه که نبود ... زیّنی
بود ! بعد از اینکه یه تبلیغ کامل برای DVD-player سونی شد
... مراسم شروع شد ...
اولش یکی از غمگین ناک ترین کنسرت های شجریان رو گذاشتن تا اشک همه رو در بیارن ... بعدش یه کلیپ نشون دادن از برگزیده های رشته ی ریاضی
... خودمونیما امسال ریاضی های رودسر خیلی خوب خودشونو نشون دادن ....
البته عکسا رو که می دیدیم کلی خندیدیم ... نصفشون عکس دو سالگی شون رو داده بودن ..
. از جمله ... ( * بنا به دلایلی پاکش کردم !!!
* )
بعد از اینکه خانی ( رئیس آموزش و پرورش ) ... عباسی ( نماینده ی مجلس ) ... و فکر کنم احمدی ( رئیس سازمان دانش آموزی کشور ) اومدن و فک زدن ... تازه برنامه های اصلی شروع شد ... ( جالب اینجاس هیچ کدومشون هم نـمی خواستن صحبت کنن ...
اما نمی دونم ساعت 9 تا 11 چه طوری طی شد !!!
)
گروه دلیجان شادی ... اونایی که اهل گیلان هستن احتمالا بعد از معرفی میشناسن کیا اومده بودن ... یه تردست اولش اومد چند تا برنامه اجرا کرد که یکی از کلکاش رو فهمیدم ... دوتاش تکراری بود
ولی اون حلقه ها و طناب ها حسابی کف زده مون کرد !!!
بعدش هم محمد هندی ... احمد رودخانه ای ... اصغر آغوزه ی ... و اون یکی رو که نمیشناختم ... فقط می دونم با همین گروه تو سریال شبکه ی باران ( شبکه ی استانی گیلان ) بازی می کردن ... اومدن و یه نمایش باحال اجرا کردن !!! هرچند رشتی حرف می زدن
و نصف حرفاشون رو نفهمیدم ...
اما کلی خندیدیم ...
حداقل کاری که کردن این بود که اون سالن رو از خواب بیدار کردن ...
خیلی توووووووووپ بودن !!!
پذیرایی !!!!
بعدش هم نوبت به جوایز شد ... خیلی خوشحالم از اینکه می بینم رودسر هم کسایی رو داره که بهشون افتخار کنه ...
البته همیشه داشته ... اما خوب امسال بچه ها رشته های خیلی خوبی قبول شدن !
جایزه ی بیست نفر اول سکه بود ( احتمالا ربعشاید هم کمتر
) و جایزه ی اون 80 نفر دیگه یه حساب مهر کارت کشاورزی بود ...
( موجودیش هم خدا می دونه چه قدره !
)
مراسم خیلی خوب برگزار شد ... با کمترین سوتی ممکن
و این اصلا به نفع من تموم نشد ...
من دلم سوتی می خواست !
دیگه وقتی رسیدم خونه 1:30 بود ... بعد از ظهر هم لالا !!!
و این بود انشای من در مورد همایش بزرگ جشن ستارگان !!!
پ .ن : احتمالا منو از مدرسه اخراج و از شهر بیرون می کنن !